رسیده کاروان غم به دِیرِ راهب این زمان ستون نوری آمده به سوی دِیر از آسمان ای سرِ جدا ز تن نام خود بگو به من۲ زیارتِ سر آمده خراب و خسته مادرش چه خوب شد که شستهای تو خون و خاک از سرش ای سرِ جدا ز تن نام خود بگو به من۲ بدان که من سرِ حسین عزیزِ قلبِ احمدم شفیعِ تو به آخرت به پیش حَیّ سَرمَدَم۲ من جدا ز تن سرم زادهی پیمبرم حسین غریبِ فاطمه...