رسم ما این بوده مرد خانه در سنگر بمیرد مرد میدان که نمیبایست در بستر بمیرد مرگمان بادا که از ما رو بگرداند شهادت مرگمان بادا که روزی سعی بال و پر بمیرد بر شهادت فخر دارد دست مظلومان گرفتن خادم این خطه میخواهد بر این باور بمیرد این مدار گریه، این جمعِ در اندوهت پریشان برندارد دست از راه تو حتی گر بمیرد تا نیفتد آخرین بُت پای مظلومان، مبادا رسم ابراهیم در تاریخ این کشور بمیرد **** با رفتنت سرفصلی از غم را نوشتی معلوم شد از پیکرت زهرا سرشتی با خستگی زخم زبان هم میشنیدی مظلومتر بودی تو حتی از بهشتی دست تو دامان دنیا را رها کرد گویا تو را از عرش اربابت صدا کرد جای تمام بیوفاییها که دیدی روی تو آقای رعوف آغوش وا کرد پای شهادتنامهات امضای سلطان آمد به استقبال تو شاه خراسان پیراهن خدمت برای تو کفن شد نام تو جاویدان کنار نام ایران یادم نرفته گریههای بیصدایت بالای سر وقت سحر یا ربنایت اذن شهادت را گرفتی در شب قدر وقت گریز روضههای کربلایت گم شد اگر آن چند ساعت پیکر تو چشم انتظارت بود خندان مادر تو جسم تو هم آخر شبیه حاج قاسم پیدا شده با دیدن انگشتر تو **** روضه نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده سر پیراهن تو جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ بوده **** روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم در همه پیکر ندارد جایی برای بوسهی مادر ندارد **** من بیوضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم قبول کن که شبیه حصیر افتادی قبول کن که ته گودال گیر افتادی مخواه که سر من به گریه بند شود بگو چکار کنم از تنت بلند شود؟ بگو چکار کنم آب را صدا نزنی؟ بگو چکار کنم تا که دست و پا نزنی؟ بگو چکار کنم از تو دست بردارد برای پیکر تو یک لباس بگذارد میان گریهی من این سنان چه میخندد دهان باز تو را نیزهدار میبندد آب میخواستی و نیزه به خوردت دادن حسین جانم، حسین جانم حسین جانم جانم جانم جانم... **** هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد حرم رقیهس تنها حرمی که روضهخون نمیخواد حرم رقیس **** اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضهی نگفته داری **** سلام خانوم ایتها الصدیقة الشهيده ای نوهی مادر قد خمیده گنبدتم مثل موهات سپیده