((دیدی چه بلایی سر زینب اومده؟)۲ کی رأس تو رو اینجوری رو نیزه زده؟)۲ نذار تنها، بشه این زن چهل منزل روی نیزه بیا با من تنت موند و بیا با سر یه لحظه برندار چشماتو از خواهر میبینی با، کیا میرم؟ با شمر و حرمله از کربلا میرم میخنده هی، سنان مسته ببین نامرد چجوری دستمو بسته (حسین جانم، حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم)۲ آخر واسه تو دق میکنه مادرِ تو مثل عمو بستن روی نیزه سرِ تو من این پایین، تو بالایی بخواب رو نیزه لالایی، لالا لایی دیگه راحت بخواب اصغر حالا که روی نیزه خوردی تاب اصغر سرت اصلاً نمیمونه سرت کوچیکتر از سر نیزههاشونه لبات خشکه، چشات بازه سرت رو نیزه دار از نیزه میندازه (علی لای لای، علی لالای علی لای لای علی لای لای)۲ ... عباس منم، وقتی که چشمِ منو دید ریشت داره رو نیزه هنوز، میشه سفید شکست سر تا دم ابرو روی نیزه سرت رو بستن از پهلو صدات انگار، به گوش اومد سرم داد میزنم خونت به جوش اومد تو افتادی، زمین خوردم پاشو داداش ببین دستاتو آوردم ... راه میری عزیزم ولی با رنج و عذاب خسته شدی امّا دیگه رو ناقه نخواب نخواب دیگه، گل نازم میاوفته زجر به جونت با لگد بازم نگم از زجر که نامرده خودم دیدم تو رو از مو بلند کرده ... قول میدم اگه ورق برگرده و علیم نَمیره جوری لالایی بخونم حرمله گریَهش بگیره تلاش کردم، حسین ازت بشنوه بابایی عصای دست نیزه دارایی بی تو از این زمونه سیرم ... من حالم خرابه خراب بشه خرابه روزاشم شبیه شباش پر از عذابه دختر غیر باباش رو پای کی بخوابه؟ غلاف نخورده بازوش این اثر طنابه تاره چشمام، زخمه پاهام حرفی بزن، قهری باهام؟ دیدی عمّه، اومد بابام؟ صدام گرفته پدرم برگشته، دعام گرفته