خمیده خمیده رسیدم به تو شکستم شکستم دَمِ جسم تو عزیزم عزیزم شبیه تنت بریده بریده میگم اسمتو بریده بریده نفس می زنی فقط مادرت رو صدا میزنی (۲) نزن دست و پا که میافتم حسین دَمِ قتلگاه دست و پا میزنم (۲) تو داشتی دعاشون میکردی ولی اونا دعوا داشتن سر کشتنت با هر زخمی که خوردی من افتادم دلم ارباً ارباس شبیه تنت میخواستی به لشکر بگی تشنته که نیزه میون کلامت پرید (۲) نفس میزدی دست و پا میزدی هنوز زنده بودی سرت رو برید (۲) چیزی باقی نگذاشتن از پیکر و سر نیزهها هم که بردن سر رو برا بوسه جایی نمونده داداش میبوسم رگ پارهی هنجر رو (۲) همون دَم که شمرُ رو سینه دیدم دیدم گوشهی قتلگاه مادر رو (۲) اومد ساربون سمت گودال و کاش خودت در میاوردی انگشتر رو (۲) ای حسین