توقعی ندارم از این دنیا شکایتی ندارم از این عالم همین که ساخته شد بقیعت آقا دیگه چیزی نمیخوام خوبه حالم حسن همهی زندگیمه بقیع همهی آرزومه یعنی میشه اون روز و ببینم حسن ضریحش روبهرومه آقا حسن اسمی که همش توی روضههای کوچه یادم میاد هی میگه خدا دستش بشکنه بیهوایی که میزد مادر رو زیاد آقام آقام غریب آقا غریب آقا غریب آقا... مگه میره از یاد تو اون روزا هنوز پیش چشماته چه کابوسی نیاره خدا واسهی هیچ مردی که ببینه روضهی ناموسی حسن همه دنیاشه مادر چه غصهای توی صداشه هنوز میبینه مادرش رو هنوز کوچه پیش چشاشه آقام حسن، بین کوچه بود چادر مادر تو خاکی شد، چرا افتاد از نفس مادری که ضرب سیلی خورد بی هوا گوشوارهش شکست با همون سیلی نامرد بی حیا آقام آقام غریب آقا غریب آقا غریب آقا...