اذا وقعتِ الواقعه، زیر و رو میکنه میدانو بیا تو دل لشکر ببین شیرِ سرخِ عربستانو هر کی به جنگش اومده به قربانگاه اومده اصطلاحاً شیری مقابل روباه اومده خسته شد از قبض روح دلاورهای عرب تازه با عزرائیل یه کم اباالفضل راه اومده قَدَر قدرت اباالفضله، با هیبت اباالفضله علی صولت اباالفضله، با جرئت اباالفضله آخه حضرت اباالفضله بنازم عَلم ساقیو تا قیامت عَلمش بالاست نوشته روی عرش خدا رفع الله رایتَ العباس نعرهی أنا بنُ علی الکرّار میزنه اصطلاحاً شیری به گلّهی کفتار میزنه جبرئیل از بس محو رزمشه دائم توی عرش صحنهی جنگ عباسو روی تکرار میزنه چه طوفنده اباالفضله، فرمانده اباالفضله مِی و باده اباالفضله، دلداده اباالفضله