باید امشب به سوی سامِره پرواز کنم باز کُن پای دل، از پنجره پرواز کنم گرچه بستهست مرا صَد گِره، پرواز کنم باصدا بادَم و باحَنجَره پرواز کنم آمدم تاکه بخوانم به کنارت غَزلی حسنِ بنِ علی، ایجانِ جوادِ بنِ علی اربعین سامِره چون کربوبلا غوغا بود در تمامِ حَرَمت بالِ مَلَک پیدا بود ای که در سِیطَرهی تو همهی دنیا بود اولین سِیطَره یادآورِ این معنا بود بزند گرچه دَرَت را، قَدَم، نامحرم بعد از این پانگذارد به حَرَم، نامحرم گرچه آن روز نبودیم کنارت آقا گرچه جاماندیم از فِیضِ جَوارت آقا قسمت این بود بیاییم زیارت آقا چقدر سینهسِپَر داشت مزارت آقا کاش یک سینهسِپَر دور و بَرت بود حسن یا اَباصَلتی بالای سرت بود حسن راستی حرفِ سِپَر شد چهخبر از مادر؟ ما شنیدیم خبر دارد، دَر از مادر کرده با سنگدلی، میخ، گذر از مادر و در آن بین گرفتهست پسر از مادر