محمدرضا بذری

ابر اندوهیم و چشمی

2943
32
اَبر اندوهیم و چشمی غرق نَم داریم ما
سالیانِ سال از داغ تو می‌باریم ما

گریه تنها بر مصیبات‌ عظیمت جائز است
غیر از این گریه ز هر چه گریه بیزاریم ما

حاصل یک‌ سال زحمت در محرم می‌رسد
میوه چشمان ما اشک است پرباریم ما

خرجی چشمان ما را فاطمه پرداخت کرد
تا دم محشر به این مادر بدهکاریم ما

هفت پشتم کفش‌دار روضه‌هایت بوده‌اند
آبروی خویش را مدیون این کاریم ما

جاروی دست مرا شاه خراسان داده است
نسل اندر نسل از خُدّام درباریم ما

دخترت هر شب مرا کنج همین هیئت نشاند
در شلوغی‌ها به لطفش باز جا داریم ما

سقفِ هیئت‌ها پناهِ بی‌پناهی‌های ماست
سایه‌ات را برندار آقا گرفتاریم ما

روضه‌ات دارالشفای دردهای بی‌دواست
هر زمان هیئت نمی‌آییم بیماریم ما

جانِ جُونَت با نگاهی رو سیاهت را بخر
نوکر ناقابلیم اما تو را داریم ما

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش