هر زمان یاد جماران می کنم

هر زمان یاد جماران می کنم

[ مرحوم محمدرضا آقاسی ]
هر زمان یاد جماران می‌کنم
جان خود را نورباران می‌کنم

مرشدِ من جام آتش سرکشید
سوخت تا عرش الهی پر کشید

در میان لجه‌ی خون ماهی‌ام
یا علی درویش روح الهی‌ام

گرچه اندر کوفه تنها مانده‌ام
با شهیدانش برادرخوانده‌ام

روزگاری باز شد باب جهاد
کاروان رفت و مرا تنها نهاد

یاد باد آن شور و حال و سوز و ساز
بوسه در هنگامه‌ی راز و نیاز

حلقه‌های ذکر و میدان نبرد
رقص مرگ آگاهیِ مردان مرد

شیعیان مدیون خون کیستید
زنده از رقص جنون کیستید

کیست تا اسلام را یاری کند
حکم حق را بر زمین جاری کند

شیعه کی از مرگ پروا می‌کند
پرچم دین را ز سر وا می‌کند

شیعه کی تسلیم فحشا می‌شود
فسق را محو تماشا می‌شود

کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست
حکمتش جز امر بالمعروف نیست

امر بالمعروف نهی از منکر است
شیعه‌ی بی امر و بی نهی ابتر است

شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد
پرچم خون رنگ عاشورا چه شد

کیست تا پرچم به دوش خون کشد
شیعه را از خواب خوش بیرون کشد

گفت مولا کُلُ ارضٍ کربلا
شیعه یعنی غربت و رنج و بلا
شیعه یعنی غربت و رنج و بلا
 
شیعه بی درد زخم بی نمک
بس کن این یا لیتنی کنت معک 

کربلا غوغاست ساز و برگ کو
ظهر عاشوراست شور مرگ کو

ظهر عاشورا فاین تذهبون 
لِمَ تقولون ما لا تفعلون
****
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد

پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم
زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

هدف دشمن سنگ افکن، پیشانیِ ماست
کسب جمعیتش از زلف، پریشانی ماست

پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست
و زن مؤمنه از طرز حجابش پیداست
****
اي وطن دختران غيرتمند
شيرخوار تو خواهران منند

در تماشاي ظهر آتش و خون
خواهرانم برادران منند

خواهرانم برادران غيور
 شاه غم تشنه خروش شماست

شأن ولعصر عصر عاشوراست
 ودر اين عصر علم به دوش شماست

خواهرانم حجاب تيغ شماست
 تيغ خود را زكف نياندازيد

شرف زن به حفظ عصمت اوست
خويش را از شرف نياندازيد
****
فضای باز یعنی بی حیایی
در انظار عمومی خود نمایی

فضای باز یعنی نا نجیبی
تظاهر سازی و مردم فریبی
****
الا اي عارفان بي معارف
جهالت پيشگان شبه عارف 

اگر فرهنگتان فرهنگ دین است
چرا آهنگتان کفر آفرین است
****
ای آنکه ز دامن تو کوته دستم
دیروز به پیشانی پیمان بستم

دیشب تا صبح با شهیدان بودم
ای کاش به آن قافله می‌پیوستم

من بال و پرِ شهید را می‌بوسم
پا تا به سرِ شهید را می‌بوسم

گر لحظه‌ی دیدار میسر نشود
دستِ پدر شهید را می‌بوسم
****
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سرِ شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادرِ شهیدان صلوات
****
ما منتظریم تا محرم گردد
هنگامه‌ی امتحان فراهم گردد

ما می‌دانیم و تیغ و حلقوم شما
یک مو ز سرِ علی اگر کم گردد
****
ما را نظری به غیر الله مباد
بر درگه عشق غیر از این راه مباد

هرچند که دست ما بجز آه مباد
از دامن اهل بیت کوتاه مباد

هر که دم از آل علی میزند
باده ز جام ازلی میزند

جذبه‌ی ساقی چو به میخانه زد
قرعه بنام من دیوانه زد

صبر و بلا را به هم آمیختند
در عطش ساغرِ ما ریختند

جرعه‌ی اول که زدم سوختم
آتش و خون از جگر افروختم

سینه‌ی من سوخته‌ی سینه‌ایست
شعله‌ی خاکسترِ آیینه‌ایست

سینه‌ی زهرا تبِ توحید داشت
کان شرف شیره‌ی خورشید داشت

شیر نبود آنکه در آن سینه بود
شربتی از تربت آیینه بود

فاطمه آیینه نماست
فاش بگو فاطمه شیر خداست

آینه در آینه تکثیر شد
آینه خندید و جهانگیر شد

فاطمه خود کیست نمود علی
کیست علی فاطمه‌ی منجلی

فاطمه ای مذهب و آیینِ من
آینه‌ی روشنیِ دین من

فاطمه ای سیده‌ی کائنات
چشم دو عالم ز رخت گشته مات

خلق ز وجدت بوجود آمدست
بر درِ مجدت به سجود آمدست

مرغ دلم زمزمه سر میدهد
ناله‌ی یا فاطمه سر میدهد

در نظر همسر دور از پدر
فاطمه پر پر شد در پشت در

پرپر کردند گلِ یاس را
کیست که چرخاند دسداس را
پنجه‌ی زینب نتواند هنوز
****
زهره‌ی منظومه‌ی زهرا حسین
كشته‌ی افتاده به صحرا حسین	
دست صبا زلف تو را شانه كرد	
بر سر نی خنده‌ی مستانه كرد
	
چیست لب خشك و ترك خورده‌ات ؟	
چشمه‌ای از زخم نمك خورده‌ات
	
روشنی خلوت شب‌های من	
بوسه بزن بر تب لب‌های من
	
تا ز غم غربت تو تب كنم	
یاد پریشانیِ زینب کنم
****
آن شب که بتان نماز خواندند
ما را به حریم راز خواندند

بر کف دف و بر لبانشان کف
از دلبر دلنواز خواندند

دستی به در نیاز بردیم
با غمزه‌ی خود به ناز خواندند

مطرب به ره عراق میزد
 در گوشه‌ای از حجاز خواندند

ما شیعه‌ی آل مصطفاییم
آیینه‌ی کربلا نماییم

ای تشنه شهید سر بریده
دل از سر و از پسر بریده

در ظهر عطش مگر چه دیدی
کز جان و جهان نظر بریدی

ای آب حیات دین احمد
وی کشتی امت محمد

تو نوح تمام ماسوائی
تاج سر عرش کبریائی

حب تو اقامه‌ی نماز است
ذکر تو هماره دلنواز است

ای ناز تو بهترین سرآغاز
چشمی به نیاز ما بیانداز

یک چشمه نگر نماز ما را
پر کن قدح نیاز ما را

چشم تو شراب خانه‌ی ماست
این مستی و می، بهانه‌ی ماست

از روز ازل نیازمندیم
بر جام لب تو آزمندیم

ای لعل تو گوهر تبسم
بگشای لب از سر تبسم

ای راهنمای رهنوردان
ما را خس و خارِ رَه مگردان

سوگند تو را به لنترانی
کین قافله را ز خود مرانی

تیریم که بسته بر کمانیم
لطفی که به چله در نمانیم

لنگیم فتاده در تف تور
وز لحظه‌ی دیدن تو مسرور

گفتیم که شعله‌ی شجر کو؟
گفتی که گدازه‌ی جگر کو؟

آن کس که ز خود عبور دارد
آیینه به شمع تور دارد

ماییم غریب و غرق دردیم
دنبال تو در کجا بگردیم

در رهگذر امید و بیمیم
در حسرت یک تپش نسیمیم

ای زمزمه‌ی نسیم برخیز
ما را به هوای خود برانگیز

ای رایحه‌ی تو روح پرور
موج نفس تو نوح پرور

ماییم و هزار موج سرکش
دریا دریا خروش و آتش

ما شعله‌ی پیچ و تاب داریم
کز داغ تو التهاب داریم

این شعله هجوم ناله‌ی ماست
آبی است که در پیاله‌ی ماست

روزی که به ما پیاله دادی
تعلیم فغان و ناله دادی

جامی که به ما نواله کردی
ما را به غمت حواله کردی

ای خواجه که واجب الوجودی
آن دم که کسی نبود و بودی

گفتی که به ناله مستمندی
بر گریه‌ی عاشقان بخندی

خرسندی تو به زاری ماست
چشم تو به اشک جاری ماست

ای اول و آخر زمانه
وی ظاهر غایب از میانه

خود می‌دانی که هر چه هستیم
در دایره از مِی تو مستیم

تا از نفست وجود داریم
سر بر خاک سجود داریم

ما را پس از این محمدی کن
سرخوش ز شراب احمدی کن

هر چند دهان بسته داریم
از درد دلی شکسته داریم

ماییم خراب سازش تو
محتاج دمی نوازش تو

هر چند که سر به سایه نقصیم
لطفی که میان خون برقصیم

در فصل به خون تپیدن ما
دستی بگشا به چیدن ما

ای کاش که در غمت بمیریم
کز چشم تو خون‌بها بگیریم

ای روح مباشران توحید
سرحلقه‌ی ناشران توحید

ای خال تو نقطه‌ی نبوت
وی خط تو مصحف مروت

ای چشم تو چشمه‌ی هدایت
جان همه‌ی جهان فدایت

ای سایه فکنده بر سر خاک
لولاک لما خلقت الافلاک

فردا که به حشر رهسپاریم
چشمی به شفاعت تو داریم
****
بیا زهرا علی در بستر افتاد
چونان شمعی که در خاکستر افتاد

حسن در گوشه‌ای سر در گریبان
حسین آماده‌ی شامِ غریبان

حسین ابن علی در خون شنا کرد
مرا با این حقیقت آشنا کرد

ولایت بی بلا معنا ندارد
نجف بی کربلا معنا ندارد

محرم ماه الفت با جنون است
چراغ کوچه‌هایش بوی خون است

محرم حرمتِ خون است و حنجر
تلاطم می‌کند خنجر به حنجر

چو بنچاق فدک را پاره کردند
غزالان تو را آواره کردند

شغالان شیرها را سر بریدند
کبوتر بچگان را پر بریدند
****
غنچه می‌بینم، دلم پر می‌زند
بوسه بر قنداق اصغر می‌زند
****
تنت را در دل شب غسل دادم
تو را با اشک زینب غسل دادم

کدامین شب از آن شب تیره‌تر بود
که زهرا حائل دیوار و در بود
****
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میرود گه کربلا

نظرات