
یک طرف اکبر به میدان میـــرود دامن کشـان یک طرف بابا پریشان عمهها مویهکنان ای یل خیمهها، حیدر کربلا، ای علی اکبر ای ستاره سحر و ثمر و پسر خون خدا شبه نبی سبط علی تلألوءِ نور ناموس کبریا یک طرف اکبر به میدان میـــرود دامن کشـان یک طرف بابا پریشان عمهها مویهکنان ماه تابان من، جان جانان من یوسف زهرا با نبودنت میرود نور از این دیده گریان من ای پسرم، خون جگرم، که رفتن تو زد آتش به جان من ای ماه شبهای تارم خورشیدِ روزگارم علاج تشنگیات را به جدم میسپارم خیمه محشر شده، عمه مضطر شده، در تب و تابم ای زینب بیا و ببین، که حسین بی علی اکبر شده جان دلم، مشتعلم، محاصنم سرخ از خونِ جگر شده میدرخشد چون ستاره، این جسم پاره پاره میدهم جان تا بگیری، دست من را دوباره ***