
یَرون مقامی یعنی (که ارباب منو میبینه)۲ و یَسمع کلامی یعنی (کنار گدا میشینه)۲ میدونم که اربابِ من، سلامم داده نشنیدم (سلام که میدم در واقع جوابش رو دارم میدم)۲ زیارت یعنی میریم دیدن شاه توی کربلا زیارت یعنی که ارباب نگاه کرده بازم به ما زیارت یعنی همین دل بیتاب زیارت یعنی حسین منو دریاب زیارت یعنی یه دست روی سینه بدی از اینجا سلامی به ارباب (اباعبدالله)۲ (و منهم من ینتظر، یعنی کم نیاوردیم ما)۲ (یعنی راه ادامه داره و ما بدلو تبدیلا)۲ و منهم من ینتظر، یعنی ما تو این صف هستیم به شوق شهادت هر شب با ارباب یه عهدی بستیم (زیارت یعنی بدیم دست بیعت همه با حسین)۲ (زیارت یعنی ما هم تو سپاه توایم یاحسین)۲ (زیارت یعنی هنوز پایِ کاریم)۲ هنوز هم شوق مبارزه داریم زیارت یعنی فقط یه اشاره بفرما تا سر، برا تو بیاریم (اباعبدالله)۲ همین ''کل یوم عاشورا'' یعنی جنگ ادامه داره یزید زمان رو بشناس، (حسین چشم به راه یاره)۲ (خودت رو بیا پیدا کن ببین دل کدوم سو بستی)۲ (اگه تو سپاه ارباب، نباشی یزیدی هستی)۲ (زیارت یعنی به دنیا بگم من حسینی شدم)۲ (زیارت یعنی بمونم پای اعتقاد خودم)۲ زیارت یعنی تو کربلا موندن به غیر از ارباب کسی رو نخوندن زیارت یعنی که آماده بودن دلُ به دلدار، به موقع رسوندن (اباعبدالله)۲