کمتر بزن سر بر سینه ای دل

کمتر بزن سر بر سینه ای دل

[ ابراهیم رحیمی ]
کمتر بزن سر بر سینه‌ ای دل
من با حسینم، منزل به منزل

پیوسته بودم، چون موج و ساحل
وقتی بریدم، من از حسین دل 

کامد به مقتل، شمـر سیه دل
ای وای حسینم، مظلوم حسینم

شد شامِ تاریک، صبح سپیدم
شـور قیـامت بی‌پرده دیدم

ناگه صدایِ پایی شنیدم
او می‌دوید و من می‌دویدم

او سوی به مقتل، من سوی به قاتل
ای وای حسینم مظلوم حسینم

من خانه بر دوش، من دل به دستم
بـار سفـر چـون از خیمـه بستم

بغض گلو را، آنجـا شکستم
او می‌نشست و من می‌نشستم

او روی سینــه، مـن در مقابل
ای وای حسینم، مظلوم حسینم...

وقتی من از اشک، صد جمله چیدم
در خاک و خون بود، عشق و امیدم

خون گریه کردم، از آنچه دیـدم
او می‌کشید و من می‌کشیدم
 
او خنجر از کین، من ناله از دل
مظلوم حسینم مظلوم حسینم

حسینم ای بی سر، حسین عریان پیکر
تو را تشنه کشتند، بمیرم ای مادر

دوید و دویدم، برید و بریدم
سرت را روی نیزه دیدم

قتلوک بُنی، ذبحوک بنی، منعوک بنی

نظرات