
چرا به جای رخَت دامادی تنت شده عمو کفن؟ فدات بشم چقدر دَم آخر شدی مثل بابات حسن مثل بابات شدی تو تیربارون چیکار کنم با این تن پُرخون رو سینهته جا پاهای اسباشون گرفته کلّ کربلا بوتو دیدم گرفته قاتلت موتو بههم زده پاهای اسب سر و روتو به جای نُقل با سنگ زدن حرومیا برای ماه عسل گلم داری میری رو نیزهها پاشو بریم که دخترم اسیر نشه الهی قسمت تو هم یه تیکّهی حصیر نشه پاشو قاسم که عروست به اسیری نرود پاشو قاسم که هوا بیتو شده طوفانی ماهِ من، ماه عسل رفتنِ تو کشت مرا چه عروسیِ عجیبی چه حنابندانی! میبینی غربت عموتو ای اَمونتِ برادرم کسی نمونده تا که جسمت رو بیاره تا دَم حرم با این قدّ کمون و چشم تر کشون کشون میارمت آخر میچینمت تو خیمهها کنار اکبر حرومیا تو رو زدن چشمت مثل عسل کش اومده جسمت تنت هجا هجا شده شبیه اسمت چیکار کنم که نجمه بیقرارته؟ به جای دستهگل چرا، چقدر سنگ کنارته؟ عمو حسین، عمو عمو عمو حسین... الهی من فدای غربت تو زدند با سنگها بر صورت تو الهی من بمیرم زنده زنده یه لشکر رد شدن از پیکر تو پا کشید به رو زمین و تن اضافه اومد خیلی رو دست حسین، حسن اضافه اومد