وِترُ الله و ابنَ وِترِه

وِترُ الله و ابنَ وِترِه

[ محمدرضا میرزاخانی ]
وِترُ الله و ابنَ وِترِه
می‌بینمت چهره به چهره
دیگه سرازیری قبرم
فدای شیب باب سدره

حسین...

مبدا غم جنون انتها
تُو گریه جلو روته ها
ذکر سردر بهشته
یابن سدرة المنتهیٰ

وصل و هجرت زندگی‌انگیزه
فکر و ذکرت علّت پرهیزه
کلّ ساله آره شب هشتم
باب السّدره ذاتاً خون‌ریزه

*****

روبرو شیش‌گوشه رُو پلّه
جون می‌ده واسه عکس حجله
منظومه‌ی شمسی فدای
پس‌کوچه‌های باب قبله

حسین...

مبدا تربت آخر جنون
تُو قبرم میاد پیشمون
فی المحشر فَنادَی المَلَک
أین باب القبله‌ایون

باب القبله شیب غمت تیزه
پلّه پلّه سیّئه می‌ریزه
لا یومَ کَیومَ العاشورا
باب القبله خاکش خون‌خیزه

نظرات