نه مراست قدرت آن‌‌که دَم زنم از جلال تو یا علی

نه مراست قدرت آن‌‌که دَم زنم از جلال تو یا علی

[ حاج محمود کریمی ]
نه مراست قدرت آن‌‌که دَم زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی

چو عقول و اَفئده را نشد ملکوت سِرّ تو منکشف
زِ بیان وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف

همه گفته‌اند و نگفته شد زِ کتاب فضل تو، یک الف
فُصحای دهر به عجز خود زِ ادای وصف تو معترف

بُلغای عصر به نطق خود شده‌اند لالِ تو یا علی

تویی آن‌‌که در همه آیتی، نگری به چشم خدای‌ بین
تویی آن‌‌که از کُشِف‌الغطا، نشود زیاده تو را یقین

شده از وجود مقدّست، همه سِرّ کنز خفا مبین
زِ چه رو دَم از أنا ربُّکم نزنی؟ بزن به دلیل این

که به نور حق شده منتهی، شرف کمال تو یا علی
مددی کن ای شَه لوکَشَف، غم و ابتهال تو یا علی
برسد به گوش من از نجف، قُتِلَ الحسینُ بکربلا

نظرات