تو همان ملیک مُهیمنی که بهشت و جنّت و نه فلک شده ذکر نام مقدّست، همه ورد اَلسنهی ملک پی جستجوی تو، سالکان به طریقت آمده یکبهیک به خدا که «احمد مصطفی» به فلک قدم نزد از سمک مگر آنکه داشت در این سفر، طلب وصال تو یاعلی نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یاعلی نه مرا زبان که بیان کنم، صفت کمال تو یاعلی تویی آنکه تکیهی سلطنت، زدهای به تاج مؤبّدی به فراز فرق مبارکت، شده نصب تاج مخلّدی ز شکوه شأن تو بر ملا، جلوات عزّ محمّدی متصرّف آمده در یدت، ملکوت دولت سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت، بود اعتزال تو یاعلی مددی کن ای شه لو کشف؛ غم و ابتهال تو یاعلی برسد به گوش من از نجف، قُتِلَ الحسینُ بکربلا