اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا

اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا

[ مازیار طاولی ]
اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا
به فدای ابی عبدالله... 

اگه ثمر داشتم، قرص قمر داشتم
فدا سرِ حسین اگه چهارتا پسر داشتم

همیشه غم داشتم قامت خم داشتم
شرمنده‌ی فاطمه‌ام قربونی کم داشتم

نگید شبش قمر نداره، اُمُّ البنین پسر نداره
فقط بگید عزیزِ زهرا مادر نداره

اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا
به فدای ابی عبدالله... 

وقتی بشیر اومد زینبِ پیر اومد
هشتاد و چهارتا زن و بچه‌ی اسیر اومد

قلبمو آزردن تا مَشکو آوردن
فهمیدن از صورتاشون خیلی کتک خوردن

دیدم قدش خمیده زینب
نمی‌دونم چی دیده زینب
می‌گن که زیر دست و پا بود امید زینب

کاشمی زیر شمشیرا بودم من به جای ابی عبدالله
به فدهی ابی عبدالله به فدای ابی عبدالله

اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا
به فدای ابی عبدالله... 

خونه‌خراب می‌شم بدجوری آب می‌شم
وقتی که رو به رو با چشمای رباب می‌شم

با این‌که غم داره به روم نمیاره
تقصیر عباسِ منه نداره شیرخواره

سکینه گفت عمو که جون داد
خجالتش نرفته از یاد
هرجا می‌دید من و رباب رو از نِی میفتاد

روز و شب می‌خونم از داغ کربلای ابی‌ عبدالله
به فدای ابی عبدالله ، به فدای ابی عبدالله

اولادی و مَن تَحتَ الخَضرا
به فدای ابی عبدالله...

نخلش ثمر داشت یه روز
شب‌هاش، قمر داشت یه روز

این زن که تنهاست حالا
چارتا پسر داشت یه روز

چشم به راهه دَم غروب کی براش کفن میاره
هی به خودش میگه خدا کی منو تو قبر می‌ذاره
دفن مادر با پسره، پسرم که دست نداره

اگه بی کس شدم حالا فدای اون امیر
امیری که یه عمر بودم با داغش، سر به زیر
دهاتی ها جمعش کردن روی کهنه حصیر

مونده روی زمین پیکر تو رها
السلامُ علی مَن دَفَن اهل القُری

خواهرش اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان براش گرفتن عزا

نظرات