می دونستم دم رفتن که دیگه بر نمی گردی

می دونستم دم رفتن که دیگه بر نمی گردی

[ سید مجید بنی فاطمه ]
می دونستم دم رفتن که دیگه بر نمی‌گردی
چه حالی داشتم اون وقت که من و داداش صدا کردی 

علم افتاده رو خاک و پیچیده تو حرم فریاد 
رسیدم تا کنار تو همه دیدن حسین افتاد 

عجب چشمی عجب تیری 
جلو چشمات پر از خونه 

عجب دستی عجب فرقی 
دو تا دستات تو میدونه 

عجب مشکی علی اصغر 
دیگه زنده نمی‌مونه 

عمود خیمه رو عباس دیگه بعد از تو انداختن 
قدش انقدر نبود داداش ابالفضلی که می‌شناختم 

تا گریه‌ می‌کشم داداش من از چشمای تو تیر و 
شنیدم مادرم اومد دیدی جای کبودی رو 

کجاست اون قد کجاست اون قامت رعنا 
خجالت آره آبت کرد 

تو رو شرمنده از روی 
سکینه و ربابت کرد 

نگو عباس که مشکتو 
جلو زینب خرابت کرد

نظرات