من که پریشان توام بنده فرمان توام

من که پریشان توام بنده فرمان توام

[ سیدمهدی حسینی ]
(من که پریشان تو‌‌اَم، بنده‌ی فرمان تو‌اَم
ضامن آهوی منی، کُشته‌ی چشمان تو‌اَم) ۲
رعیت سلطانم و بر پادشَهان فخر کنم
چاکر درباریَم و فقط غزل‌خوان تواَم

تو هوادار منی، رونق بازار منی
من پُر از حرفم و تو مَحرمِ اسرار منی

رُوسیاه آمده‌ام، غرق گناه آمده‌ام۲
تو مرا بده پناه، که بی‌پناه آمده‌ام
* 
در حرمت مست از آن جلوه‌ی جانانه شدم۲
به شوق نورِ حرمت شبیه پروانه شدم۲
(دور از تو چیزی از عشق نمی‌دانستم
پنجره فولاد تو را دیدم و دیوانه شدم) ۲

آهوی خسته منم، پیش تواَم در وطنم۲
جز درِ خانه‌ی تو، بگو کجا دَر بزنم؟۲

آمدم در حرمت، خطِّ امانم بدهی۲
گم شدم باز که تو، راه نشانم بدهی۲

نظرات