
(من که پریشان تواَم، بندهی فرمان تواَم ضامن آهوی منی، کُشتهی چشمان تواَم) ۲ رعیت سلطانم و بر پادشَهان فخر کنم چاکر درباریَم و فقط غزلخوان تواَم تو هوادار منی، رونق بازار منی من پُر از حرفم و تو مَحرمِ اسرار منی رُوسیاه آمدهام، غرق گناه آمدهام۲ تو مرا بده پناه، که بیپناه آمدهام * در حرمت مست از آن جلوهی جانانه شدم۲ به شوق نورِ حرمت شبیه پروانه شدم۲ (دور از تو چیزی از عشق نمیدانستم پنجره فولاد تو را دیدم و دیوانه شدم) ۲ آهوی خسته منم، پیش تواَم در وطنم۲ جز درِ خانهی تو، بگو کجا دَر بزنم؟۲ آمدم در حرمت، خطِّ امانم بدهی۲ گم شدم باز که تو، راه نشانم بدهی۲