من فقط یه نوکر سادهام واسهی هر کاری آمادهام این مقام نوکری کردن قبل من کار بزرگا بود که به من رسید از اجدادم بگن فرش حسینیه رو جارو کن میگم باشه بگن هر هنری که بلدی رو کن میگم باشه بگن بشین و کفشا رو مرتب کن میگم باشه بگن سینهزنی برای زینب کن میگم باشه آره نوکر اگه بشه خسته عَلمت رو زمین نمیذاره گِره هم بندازن توی کارم خانوم اُمّ البنین نمیذاره وای حسین، جان حسین... نکنه بگی که بد هستی یا توی نوکری رد هستی من نیومدم برا حاجت نوکریِ من برا مزد نیست تو خودت کارو بلد هستی بگن قبل همه چراغو روشن کن میگم باشه بگن بیا لباس خادمی تن کن میگم باشه بگن گریهکنِ رقیه خاتون باش میگم باشه بگن تا آخر روضه تو بیرون باش میگم باشه آره نوکر تو این دم و دستگاه نباید که اسیرِ بازی شه همه کار میکنم برا روضه تا که از من رقیه راضی شه