(ای کاش ببینم، همهی ماه نهان را)۲ همراه شروع تو، طلوع رمضان را (با تلخی اشک غمت افطار نمودم)۲ از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است از باد صبا آن نفَسِ مُشک فشان را تلخاند زبانها، بگذار از بگویم تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را (قلبی که ز خاک کف پای تو دور است)۲ صد سال نخواهیم برایش ضربان را (هر گاه که با تو به مناجات نشستیم)۲ یک بار هم احساس نکردیم زمان را گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم آقای دل ما، چه کنیم این دلمان را؟ امسال رسیدیم که از سفرهی زینب بر دست گدایان بدهی لقمهی نان را خون گریهی روز و شبت از غصهی زینب باعث شده در کام بگیریم زبان را برگرد، که از کوفه نه، از کرب و بلا نه از شام بپرسی سبب قد کمان را