نشد از دست خودم نفس راحت بکشم

نشد از دست خودم نفس راحت بکشم

[ حنیف طاهری ]
نشد از دست خودم نفس راحت بکشم
آخه چقدر رو شونه‌هام بار خجالت بکشم

روزای تکراریِ این شهر شلوغ
شبای بی ستاره‌ی پر از دروغ
نفسای زندگیِ زنده به گور
دقیقه‌های بی صدای سوت و کور

(همش بخاطر اینه
چشام تو رو نمی‌بینه) ۲

نظرات