ضاحیه غروب جمعه قتلگاه شد این سینهی داغدار، غرق آه شد رفتنِ علمدار، غمِ سپاه شد بارون اومده سید از میدون غرق خون اومده بارون اومده حاج قاسم برات مهمون اومده حرم مرد نداره تو راضی میشی آب بخوایم، شمر بیاره حسین همه منتظرن، مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه زمین میلرزه، زمان میلرزه سِنان تو دستِ سَنان میلرزه دستمال پدرم را به سرم میبندم وسط معرکه چادر کمرم میبندم خدا داره میبینه بلند شو از رو سینه آبش نمیدید باشه خنجر نکش از کینه حسین...