ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دَمِ مسیحا الغوث یا حضرت صاحبَ الزّمان ادرکنی * * * * رزق ما میرسد از خانِ اباعبدالله از غبار سر دامانِ اباعبدالله گر چه در محضر او مظهر فقریم ولی هر چه داریم به قربانِ اباعبدالله تا که آدم به فغان گفت: قدیمَ الاحسان پهن شد سفرهی احسانِ اباعبدالله بس کریم است عجب نیست که مردم باشند درقیامت همه مهمانِ اباعبدالله گر چه شور است ولی تحفهی درویشیِ ماست اشک ما و لب عطشانِ اباعبدالله