دو تا چشماش قرصای مهتاب

دو تا چشماش قرصای مهتاب

[ عباس طهماسب پور ]
دو تا چشماش قرصای مهتاب
لب سرخش گوهر نایاب
رُخ ماهش غنچه‌ی بی‌تاب
شده بابا حضرت ارباب

حسین می‌گه اومد چراغ آسمونم
عمو وقتِ خنده‌ش با خنده می‌گه جونم
گمونم نفَس‌هاش داره شراب مستی
همینه که امشب دوباره من دیوونه‌م

پَر می‌گیرم بازم با ذکر یا هو بر لب
پایینِ پای ارباب امشب
ولیمه می‌ده عمّه زینب، جان زینب

چشم وا کرد و هلالِ صورتش پیدا شد
زمین و آسمون زیبا شد
حسینِ فاطمه بابا شد، بابا شد

اتفاقاً از این‌که نوکرم خوشحالم
تو هستی سَرورم، خوشحالم
غلامِ اکبرم، خوشحالم، خوشحالم...

*****

سر و کارم با شماست امشب
مقصد دل کربلاست امشب
اومدن با خودمه امّا
برگشتن با خداست امشب

چِشاش مثل دریا، نگاه‌ش ستاره‌بارون
گُل ناز لیلا دِلا رو کرده مجنون
علی اومده یا محمّد امینه؟
شباهت به جَدّش بابا رو کرده حیرون

تا می‌خنده براش دل اباالفضل می‌ره
با خنده‌هاش نفَس می‌گیره
بابا برا نگاه‌ش می‌میره، می‌میره

اتفاقاً از اینکه نوکرم خوشحالم
تو هستی سَرورم، خوشحالم
غلامِ اکبرم، خوشحالم، خوشحالم...

نظرات