ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان، ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا الغوث یا حضرت صاحبالزمان ادرکنی دنبال کبریایی بیکبر و بیریا باش وقت ادای دینت فارغ ز هر ادا باش راه سلوک نوکر از جادهی سکوت است پروانه باش اما چون شمع بیصدا باش وقتی که پشت این درب پیغمبران نشستند در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش هر منصبی که داری بیرون روضه داری اینجا که پا نهادی تا میشود گدا باش یک روز مثل مجنون یک روز چون زلیخا هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش گفتیم روسیاهیم گفتند پیش ما، نه! گفتیم بیپناهیم گفتند پیش ما باش آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است دیوانهی حسین و مجنون مجتبی باش حق با علی مگر نیست؟ حق هم مگر خدا نیست؟ پس در نجف بمان و هر لحظه با خدا باش فرمود امام صادق از پشتبام خانه با یک سلام ساده الساعه کربلا باش او غرق خون خود شد، من غرق در گناهم سر داد، دل ندادم، ای بیوفا مرا باش کار بنیاسد در تدفین او گره خورد وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش