خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند دیوانهی حسین و پریشانِ زینبند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند حسین... خانهخراب عشقم و سرباز زینبم در به درِ مجالس سالار زینبم این نعرهها و عربدهها بیدلیل نیست یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم حسین... هر کس به بیرق و علَمش چپ نگاه کرد با خشم من طرف شده، مختار زینبم حسین... آتش بکِش به دار و بزن، جار میزنم جانم فداش، میثم تمّار زینبم حسین...