بر لب آبم و از داغ غمت می‌میرم
تبلیغات

بر لب آبم و از داغ غمت می‌میرم

[ حسین سیب سرخی ]
بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم
هر دَم از غصّه‌ی جانسوزِ تو آتش گیرم

مادرم داد به من درس وفاداری را 
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا
گَه به پاس حَرمت گشت‌زنان چون شیرم

گر مرا، شور جوانی و بهارِ عمر است 
از خزان تو دگر ای گلِ زهرا پیرم

سایه‌ی پرچمِ تو کرد سرافراز مرا 
عشق تو کرد عطا دولتِ عالم‌گیرم

واویلا آه و واویلا، زمینِ کربلا...

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
****
آرزوی قمرت نقشِ بر آب است حسین
بعد از این خیمه‌ی خورشید خراب است حسین

دست عباس که افتاد حرم ریخت به‌ هم
نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین

مَشک ساقی هدف تیر و کمان‌ها شده است 
گوییا بخت علمدار به خواب است حسین

آبِ پاکی به روی دست اباالفضل که ریخت 
ناله‌ی اهل حرم وای رباب است حسین 

عاقبت خیمه‌ی خورشید ستونش افتاد
بعد از این اُمِّ بنین خانه‌خراب است حسین 

هرچه داریم همه از کرم عباس است
خلقت جنّت حق، لطفِ کم عباس است

شیعه از کینه‌ی دشمن نهراسد هرگز 
دین ما تحت لوای عَلم عباس است

واویلا، آه و واویلا، زمینِ کربلا...

نظرات