باز اومدم بگم که روسیاهم

باز اومدم بگم که روسیاهم

[ حمید دادوندی ]
باز اومدم بگم که روسیاهم
منم و کوله‌باری از گناهم
می‌شه دوباره دستمو بگیری 
حالا که پی بردم به اشتباهم

من هیچکی رو غیر خودت ندارم می‌دونی
حتّی دَم جون دادنم کنارم می‌مونی
تلقینمو بالاسر مزارم می‌خونی

تو برام خیلی مهمی
بأبی أنتَ و اُمّی...
****
خوش اومدی صفا آوردی بابا
تو منو با خودت نبُردی بابا
چرا ازم خداحافظی نکردی؟ 
پس منو دست کی سپردی بابا؟

منزل به منزل با سرت چرخیدم بابایی
احوالتو از این و اون پرسیدم بابایی
من جای دستات نیزه‌‌تو بوسیدم بابایی

تو رو که رو نیزه دیدم 
نمی‌دونی چی کشیدم

نظرات