این پا و اون پا نکن بابا

این پا و اون پا نکن بابا

[ مهدی رسولی ]
این پا و اون پا نکن بابا 
چشمامو دریا نکن بابا

دارم می‌میرم از این دوری 
امروز و فردا نکن بابا

امشب نیای دیگه فردا دیره
امشب نیای دخترت می‌میره

امشب نیای کی دیگه از خولی 
گوشواره‌های منو پس می‌گیره

تنم زخمی تنت زخمی 
سرم زخمی سرت زخمی 

چقدر شد خواهرت زخمی، سرت زخمی
الان بابایی کجا هستی 

شاید روی نیزه‌ها هستی
شاید که کنج تنوری‌و 

شاید تو تّشت طلا هستی
راستی بابا دیگه چشمام تاره

راستی بابا پیرهنم شد پاره 
راستی بابا اگه دیدی پیرم

این آثار رد شدن از بازاره 
هزار دفعه بابا مردم 

رو نِی زخماتو می‌شمردم 
زمین خوردی زمین خوردم، منم مُردم

***
رخت مهن گیمیشم بابا 

عمه می اینجیتمیشم بابا 
بیر گئجه ناقه نین اوستوندن

یره دوشوب ایتمیشم بابا
دوشدوم یره باشا غوغا گلدی 

من سسلئدیم داده زهرا گلدی 
دینجلممیش زجری گوردوم گورخدوم

قاشدیم منیم سمتیمه تا گلدی 
غمه قلبیم الولاندی

ویروب سیلی یوزوم یاندی 
منه بابا اجیخلاندی، ئورک یاندی

شاعر: محسن عرب خالقی
***

نظرات