
"ای وقار تو وقار پنج تن گردش تو در مدار پنج تن خطبه هایت، ذوالفقار پنج تن ای همه دار و ندار پنج تن ... ... عفّت و شرم و حیا پابست تو آسمانها و زمین در دست تو احترامات تو پا برجا که هست ما مگر مردیم این جانها که هست ذوالفقار حضرت مولا که هست بر حریمت پرچم سقا که هست نبش قبر تو خیال باطل است قبلهی دل ها به سویت مایل است ای نَمای تو نَمای مرتضی آیه های «انّما» ی مرتضی زینتی هستی برای مرتضی خطبههایت خطبههای مرتضی ذوالفقار نُطق تو کولاک کرد کوفیان را یک به یک در خاک کرد نذر کردی با برادر باشی و ... پا به پای او مکرّر باشی و ... حافظ اسرار مادر باشی و ... یک تنه مانند لشکر باشی و ... ای عقیله! عقل ها حیران توست «آفرینش» بیتی از دیوان توست دست ها بر رشته ی دامان توست شهر کوفه گوش بر فرمان توست مرتضای دوم مایی شما انعکاس نور زهرایی شما نقطهی عطف تولّایی شما راوی «الّا جمیلا» یی شما ای «خلیله»! ای که هستی بت شکن! جای زینب مینویسم «شیر زن» کعبهی ماتم شدی یک سال و نیم موسفید و خم شدی یک سال و نیم سوختی و کم شدی یک سال و نیم وارث «آدم» شدی یک سال و نیم گریه هایت سوزناک و آتشین روضه میخواندی دم آخر چنین : ... ... ای برادر! سایه ی روی سرم! ای حسین جان! ای غریب مادرم! رفتی و بی تو بدون یاورم بی علمدار و علیِ اکبرم مثل تو در زیر نور آفتاب پهن کردم بسترم را با شتاب یادم آمد از حرم دل کندنت بوسههای مادرم بر گردنت یادم آمد زخم های بر تنت با تماشای گل پیراهنت ... ... خاطرات کربلایت زنده شد کوفه و شام بلایت زنده شد کوچه و بازار شام ای وای وای سنگهای پشت بام ای وای وای هتک حرمت بر امام ای وای وای مردمان بی مرام ای وای وای دشمنت با بی حیاییِ تمام خیزران میزد به لب هایت مدام" منزوی هرگز مزن بی هوده لاف عاشقی کین حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است