(اِی خواهر اِمام رئوف) ۲ (یِک رو بِزن به سُلطان برام) ۲ تو کامل الزیارات دیدم قال الجَواد، عَلَیهِ السَّلام اِی خواهر اِمام رئوف یِک رو بِزن به سُلطان برام تو کامل الزِیارات دیدم قال الجَواد، عَلَیهِ السَّلام مَن زارَم، کتیب قُرب فَلَهُ الجَنَّة، فَلَهُ الجَنَّة، فَلَهُ الجَنَّة (جَنَّة، یعنی کَربُو بَلا ) ۲ (که همه رَفتن ولی باز مِثل هر دَفعه مَن نَه) ۲ (عَمّهِ جان مَعصومه) ۲ مَن دِلم تَنگ شُده برای بابُ القِبلهِ اَز چِشام مَعلومِه باز شُدم سَرگَردون روزگارم بِهم رِیخته من رو بازم کربَلا بَرگردون (عَمّهِ جان مَعصومه) ۲ (سَيِّدَتی، مَوْلاتی مَعصومه) ۴ (اِی خواهر اِمام رئوف) ۲ (قُم اُومدی ولی با وِقار) ۲ هیچ کَس نَذاشت روی چادُرت اِینجا بِشینهِ گَرد و غُبار اِی خواهر اِمام رئوف قُم اُومدی ولی با وِقار هیچ کَس نَذاشت روی چادُرت اِینجا بِشینهِ گَرد و غُبار (یِک ذَره از مَرام قُم) ۲ (کاشکی بود تویهِ، مَردم پَست و بی حَیای شاه) ۲ (اوف بَر شَهری، که زِینب و) ۲ (تو قُل و زَنجیر، مِیکشیدن با لَگد و دُشنام) ۲ (روزگارِ زِینب) ۲ تُوی مَستی یَزید با خَندهِ مِیگفت پَس کو، کَس و کار زِینب دَست تَنها زِینب بِیا عَباس بِبین که مونده بِین بَزمِ، بی حیاها زِینب روزگارِ زِینب (وااای وااای زِینب) ۶ (اِی خواهر اِمام رئوف) ۳ (قال الرِضا به اِبنِ شَهید) ۳ (گٌریه فَقط بَرا قَتلگاه) ۲ (فَبک علی الحُسین غَریب) ۲ (و شِمرُ جانِسُون عَلا) ۲ (یِه تَنِ مَجروح) ۲ (یه تَنِ پُر خون) ۲ (یِه تَنِ پا مال) ۲ وقتی قاتِل سَر و بُرید روبِرو زِینب دَست و پا مِیزد (زَخمی گودال) ۲ خون زَده فَوارهِ چی تَه نعَل اَسبها چَسبِیده که صحرا، بوی اَرباب داره پِیرهن و دُزدیدن وقتی زِینب با صورت روی خاکا اُفتادِ، هَمه مِیخَندیدن (وااای وااای زِینب) ۲ اِنگار اومد بَر قَلبِ مَن فُرود خَنجری کِه سَرت رو از پَیکرت ربود اونی که سَر از تَنت بُرید فِکری بِه حال روز زِینب نَکرده بود رگاتو مِیبوسم (تورو خُدا) ۲، دَست و پا نَزن نَذار که بِبینه، اِینقدر مادر و صِدا نَزن حُسین، حُسین