ای آنکه تویی نتیجهی صوم و صلاة هم مصحف توحیدی وهم، حج و زکات اسلام بوَد رهین خون تو، حسین بر خون مقدست، درود و صلوات دلم کاری به آب و گِل ندارد تو را دارد دگر، مشکل ندارد وجودم بی تو، باشد چون درختی که هیزم دارد و، حاصل ندارد حسین جان... (به دریای غمت، دل بستهام من که این دریای غم، ساحل ندارد)۲ به جز تو ای کرم بخش کریمان کریمی اینهمه سائل ندارد بدم اما، گرفتار تو هستم مگر هر کس که بد شد، دل ندارد همهی فخر من این است، بدانند همه من مسلمان شدهی عشق حسین و حسَنم من اسیر کرم گل پسر فاطمهام حسنیام، بنویسید به روی کفنم میزد مرا مغیره و، یک تن به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر، نمیزند تا پای مرگ، دخت نبی را قنفذ زد