امان از این شام، امان از دشنام

امان از این شام، امان از دشنام

[ کربلایی نریمان پناهی ]
امان از این شام، امان از دشنام
زدن زن‌ها رو همه از رو بام

امان از بازار، امان از آزار
به ما خندیدن میون انظار

با دست و پای بسته شامیا
می‌بردن ما رو بین کوچه‌ها
از رو نیزه دیدی سرم شکست
واویلا از دست یهودیا

وای
دخترا رو می‌زدن
خواهرت رو می‌زدن
روی نِی جلو رباب
اصغرت رو می‌زدن

وای
ای وای ای وای ای وای...
****
امان از سنگا، امان از دستا
کبود و نیلی شد اعضای ما

امان از مردا، امان از زن‌ها
دیدم اشکاتو به روی نِی‌ها

دیدم تو بازار حراجیا
انگشترتو دست شامیا
دردم اینه با سوت و هلهله
بردن ما رو بزم شراب‌خوارا

وای
می‌زدش چه بی‌امون
رو لبت با خیزرون
مِی می‌ریخت روی سرت
روبه‌روی نگاهمون

وای
ای وای ای وای ای وای...

نظرات

فرزاد اسلام پناهفرزاد اسلام پناه

خدا به نفس حاج آقا برکت بده