یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم اینجا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من چوب بر آن لب میزد باطنا بر دل زینب میزند چوب خزران بستان ای فلک از دست یزید آسمان بر سر ببریده نسوز از دل... *** رأس پر خون شهید کرببلا بنهادی تو زنی طشت طلا بر لبش چوب زنی چوب دوا