
از علی میخونم سیر نمیشم سنّم بالا بره پیر نمیشم من نمکگیر علی و بچههاشم سر سفرهای نمکگیر نمیشم من قطرهای تو دریای علیام ابرا وسوسه میکنن منو اما تبخیر نمیشم به علی دادم دلو، این دل ناقابلو بهخدا تو زندگی، نجفش منو انداخته جلو میبینم کاسه به دست تو نجف عرفای واصلو پدرِ خاکه، یل بیباکه با خیالش نمیپرم تا کجاها که مرحب بعد مردنش اینو فهمیده که درافتادن با علی وحشتناکه علی مولا یا علی... غرّش مرکبشو شیر نداره هر کی میترسه تقصیر نداره چشم و ابروش شبیه ذوالفقاره احتیاجی که به شمشیر نداره ساعات آخرم میاد کنارم وعدهی فمن یمت یرنیشم لحظهای تاخیر نداره میزنه پروندهمو، مُهر و من شرمندهمو نجفه تنها مکانی که از تَه دل میخندمو هر دفعه میرم نجف بهخدا بارمو میبندمو علی طوفانه، علی قرآنه چه هنرمندانه میجنگه و جانانه تنها پهلوان واقعی علی بود بقیه یا اغراقه یا افسانه علی مولا علی مولا...