یکی دستور می‌داد غارتش کنید

یکی دستور می‌داد غارتش کنید

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
یکی دستور می‌داد، غارتش کنید
خواهرش داد می‌زد، راحتش کنید

دافع البلایا، سنان سیلی می‌زنه به کعبة‌الرزایا
دافع البلایا، غریب گیر آوردنش چیکار کنم خدایا

خون تو شد مباح، زخمی بی‌پناه...

دسته جمعی با هم می‌زدن شدید
یه نفر می‌گفتش، جایزه‌اَم بدید

حرف بد شنیدم
گشتم ولی دورو بَرم من یه مَحرمم ندیدم
حرف بد شنیدم
به سختی نیزه از تن برادرم کشیدم

نظرات