گشته رها بر سر نی زلف سیاه قمرم

گشته رها بر سر نی زلف سیاه قمرم

[ سید مجید بنی فاطمه ]
(گشته رها بر سر نی زلف سیاه قمرم) 2
شعله کشید آتشِ غم در جگر شعله‌وَرم

از داغ تو جان آسمان می‌سوزد
با غربت این اشک روان می‌سوزد

بعد از گذر سه سال قبل تو هنوز
از شرم گلوی کودکان می‌سوزد

(ای اُمِ البَنین میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد) 4

از اثر ناله‌ی تو گشته کمان قامت سرو
روضه بخوان روضه بخوان بر سر این صورت قبر

تا هلهله در لشکر کُفّار افتاد
پیش تن او شاه به اصرار افتاد

دست حرم خون خدا را بستند
وقتی به زمین دست علمدار افتاد

ای اُمِ البَنین یاد علی آب نمی‌خورد
سقای حرم بود ولی آب نمی‌خورد

(ای اُمِ البَنین میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد) 4

تا به زمین خورد و شکست
غرق به خون بال و پرش
فاطمه آمد بکشد دست نوازش به سَرش

بر سینه‌ی داغ دشت افتاده علم
جاری شده خون جگر از چشم حرم

هرچند که علقمه نبودی اما
زهرا عوض تو ناله می‌زد پسرم

ای اُمِ البَنین پهلوی آن یار شکسته
دست و دل و ابروی علمدار شکسته

(ای اُمِ البَنین میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد) 4

نظرات