دیدنِ مشک دریده‌‌ات می‌گیره جون منو آخر

دیدنِ مشک دریده‌‌ات می‌گیره جون منو آخر

[ سید مجید بنی فاطمه ]
دیدنِ مَشک دریده‌‌ات می‌گیره جون منو آخر
برای دست بریده‌‌ات الهی من بمیرم مادر 

عبّاسِ من خودت بگو، چی شد کنار علقمه
چه‌جوری تیرو از چشمات، بیرون کشیده فاطمه

شد آسمونم بی‌ستاره، من موندم و این مَشک پاره
دار و ندارمو گرفتن، اُم‌ُّالبنین پسر نداره

اُم‌ُّالبنین پسر نداره... 
****
تو زمین خوردی و آتیش به دل اُمِّ‌بنین افتاد
شنیدم صد دفعه تو راه سرت از نِی به زمین افتاد

برام سکینه گفت چه‌طور، رفته سرِ عمو به نِی 
پیش چشم زینب زدن، سرش رو از پهلو به نِی 

اسمم رو از زهرا بپرسید حالم رو از ابرا بپرسید 
نشونیِ مزار ماهو از زینب کبری بپرسید

اُمُّ‌البنین پسر نداره..‌‌.
****
سینه‌ی تنگ مدینه دیگه بی‌طاقته عین من 
همه سینه می‌زنن با دَمِ واویلا حسینِ من 

عبّاسِ من بعد از تو شد، برادرت بی‌تکیه‌گاه
کسی نبود یاریش کنه، تو ازدحام قتلگاه 

شب غمم سحر نداره، تاریکه و قمر نداره 
فدای رگ‌های بریده‌ات، حسینِ من مادر نداره...

اُم‌ُّالبنین پسر نداره...

نظرات