برگی افتاد از نفس، برگ و بَری آتش گرفت پیش چشم خانواده مادری آتش گرفت در میان لشکر دشمن زنی از پا فتاد در میان لشکر هیزم، دری آتش گرفت در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد زیر پای شعله، یاس پرپری آتش گرفت آسمان میسوخت و دریا خجالت میکشید همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت برگ گل دارد برای صورتش آزارها از چنین حوریهای بال و پری آتش گرفت