محزون و حزینِ منم ای بابای تشنه سکینه منم محزون و حزینه در دل شیعه مدینه منم مادر رو صدا میزدی معلومِ اینجا دست و پا میزدی مادر رو صدا میزدی پنجه به رمل کربلا میزدی نیزه بی هوا میزدن پیش چشم خیرالنساء میزدن معلومِ غریب کُشتنت معلومِ از جسمت عجیب کُشتنت معلومِ غریب کُشتنت دور هم چند تا نا نجیب کُشتنت مست هلهله کُشتنت معلوم تو چند مرحله کُشتنت مست هلهله کُشتنت رگهات میگه با فاصله کُشتنت