روضه حضرت عبد الله بن الحسن(ع)

روضه حضرت عبد الله بن الحسن(ع)

[ علی کرمی ]
اومد میدون، سرباز جامونده
آغوش وا کن، ای زیر پا مونده...

کوفه گرفته کینه‌ی تو
می‌شکنه آیینه‌ی تو
اون‌قد غریبی که باید شمر، جا خشک کنه رو سینه‌ی تو

(از تو خیمه تیر آخر میاد
برات از تنم سپر در میاد

می‌تونم شمر و معطل کنم
این یه دونه که ازم برمیاد)۲

(نمی‌ذارم بگن لشکر نداری
نمی‌تونم ببینم سر نداری

من اینجا اومدم تا پرپرت شم
نذارم حس کنی اکبر نداری)۲

شمر لعنتی برو پاپس بکش
از تن عزیز زهرا دست بکش

عموجون من جلوشونو می‌گیرم
قربونت بشم یه کم نفس بکش

ای وای من، مظلوم آقای من...

عبدللهم عبداللهم، من عاشق ثارالله‌ام...

ابن الحسن هستم جگر دارم عموجان
از دست و بازو من سپر دارم عموجان

پای برهنه آمدم، تا سینه‌ات را
از زیر پای شمر، بردارم عموجان

من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم، هنر دارم عموجان

دست بریده، حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم، عموجان

از سر گذشتن، سرگذشت عاشقان است
شرمنده‌ام پیش تو، سر دارم عموجان

با این‌همه شمشیر و تیر و سنگ و نیزه
از تنگیه جایت، خبر دارم عموجان

نظرات