ذکر جانم ثارالله

ذکر جانم ثارالله

[ وحید شکری ]
ذکر جانم ثاراللّه ندبه‌ی زینب
دشمنم اذعان کرده نخبه‌ی زینب
تیغ حیدر پیداست تو خطبه‌ی زینب

کلمه‌‌ست یا تیغه دولبه معلوم نیست
ابن مرجانه‌ست یا مَرحبه معلوم نیست
انگاری که تاریخ به عقب برگشته
علیه یا این‌که زینبه معلوم نیست!

با یک اُسکُتوا همه کوفه شده لال
خطبه می‌خونه که یزید رفته از حال
می‌لرزه زیر قدماش کل یک شهر
جا داشت که نازل بشه سوره‌ی زلزال

وسط ظهره اما, شده شب کوفه
داره می‌سوزه از ترس توی تب کوفه
با یه خطبه‌ی غر‌ّا شد ادب کوفه

تا رقیه باشه تو سپاه زینب
نمی‌شه صد لشکر سدّ راه زینب
پسر مرجانه دست‌و‌پا گم کرده
که دیده حیدر رو تو نگاه زینب

تیغ کلامش انقدر صیقلیه
که واسه کفّار همیشه مُعضلیه
پیر‌مرداشونم تو گوش هم می‌گفتن
این زینب که نیست به‌خدا که علیه

زینبه اون جسمی که روحشه چادر
مدیون زینب گشته رویشِ چادر
اسداللّهه تحت پوششِ چادر

کسی توی خوابم ندیده زینب رو
بهترین اصحابم ندیده زینب رو 
به خدا مهتابم ندیده زینب رو

مثل زینب و نداریم بی‌بدیله
اونی‌که خادمش مَلک‌ و جبرئیله
بین کار و زار زور و بازوی عباس 
شصت و نه دفعه مددی یا عقیله
****
زینب همان کسی‌ست که در راه عفّتش 
عباس می‌دهد نخ معجر نمی‌دهد

یه نخ از معجر که نمیده واللّه

نظرات