حسن یا مظلوم... غربت آن نیست که سر بر سرِ نی ره کند با سِپَه دشمن طی غربت آن نیست که از داغ جوان قد بابا بشود مثل کمان غربت آن نیست که از ضربت سنگ چهره از خون جبین گردد رنگ غربت آن است که مردی مظلوم شود از کینه همسر مسموم همسری داشت حسین مثل رباب۲ روز و شب از غم او در تب و تاب داد این گنبد وارونهی پست دو زن خائنه را دست به دست آن یك از زهر جفا قلب تو سوخت وان به تابوت تن پاك تو دوخت حسن یا مظلوم... حسین یا مظلوم... (ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدماند)۲ سوختگان غمت، با غم دل خرماند (هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت)۲ با خبران غمت بیخبر از عالماند (یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی)۲ در طلبت مرد و زن، آمده با درهماند تو کیستی که از غم از دست دادنت مردان ما، شبیه زنان گریه میکنند حسین وای... (تو کنار آب و آب به تو حرومه)۲ زخم رو گلوتم، بغض تو گلومه (شمر رو به روته، خولی رو به رومه)۲ (بی گناه من وای، تشنه شاه من وای)۲ مثل حنجرت شد، بسته راه من وای تو که بعد از مادر دیگه، سرت روی پای من بود (گرفتی جای زینب رو روی نیزه جای من بود)۲ حسین وای...