اگر که دست سینه زن دارم

اگر که دست سینه زن دارم

[ محسن عرب‌ خالقی ]
اگر که دست سینه زن دارم
رخت نوکری هم به تن دارم
اصلا بگو هر چی که من دارم
از سفره‌ی امام حسن دارم

همیشه بی‌سر و صدا می‌بخشه
تموم هستیشو یه‌جا می‌بخشه
نه تنها فرش زیر پاش رو حتی
لباسش رو هم به گدا می‌بخشه

من مسلمانم آن امامی را
که بغل کرده یک جزامی را
رد نکرد حتی مرد شامی را
کی سراغ داره قشنگ‌تر از حسن تو دنیا نامی را

ای حسن جانم...

تصور کن تو جنگی که غوغاست
یک ضربه پایان بخش اون بلواست
حمل ثابت کرد حل مشکل‌ها
فقط تو دست بچه‌ی زهراست

سیاهی بود از نور در می‌لرزید
نمیدونید اصلا چطور می‌لرزید
شنید وقتی که مجتبی تو راهه
تنِ پیرزن رو شتر می‌لرزید

بت‌شکن اومدصف شکن اومد
همه در رفتن تا حسن اومد
صدای جیغ پیرِزن اومد
از تو قبر اون دوتا فراری بوی سوختن اومد

نظرات