محسن عرب‌ خالقی

اگر که دست سینه زن دارم

20034
23
اگر که دست سینه زن دارم
رخت نوکری هم به تن دارم
اصلا بگو هر چی که من دارم
از سفره‌ی امام حسن دارم

همیشه بی‌سر و صدا می‌بخشه
تموم هستیشو یه‌جا می‌بخشه
نه تنها فرش زیر پاش رو حتی
لباسش رو هم به گدا می‌بخشه

من مسلمانم آن امامی را
که بغل کرده یک جزامی را
رد نکرد حتی مرد شامی را
کی سراغ داره قشنگ‌تر از حسن تو دنیا نامی را

ای حسن جانم...

تصور کن تو جنگی که غوغاست
یک ضربه پایان بخش اون بلواست
حمل ثابت کرد حل مشکل‌ها
فقط تو دست بچه‌ی زهراست

سیاهی بود از نور در می‌لرزید
نمیدونید اصلا چطور می‌لرزید
شنید وقتی که مجتبی تو راهه
تنِ پیرزن رو شتر می‌لرزید

بت‌شکن اومدصف شکن اومد
همه در رفتن تا حسن اومد
صدای جیغ پیرِزن اومد
از تو قبر اون دوتا فراری بوی سوختن اومد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش