حالا به حضرتی، دل بسته یه رعیتی

حالا به حضرتی، دل بسته یه رعیتی

[ عباس طهماسب پور ]
حالا به حضرتی، دل بسته یه رعیتی
از خواهشِ گدا، نگذر به راحتی 

تو اصل تربتی، من هم یه غربتی 
تو شاه کربلا، من بچه هیأتی 

پرده کنار بره، این اعتبار بره 
این آبرو رو تو، دادی نذار بره 

می‌شه مگه ازش، کم انتظار بره 
شاهی که دیدنش، پروردگار بره 

شما رو می‌شناسن به عنوانِ ارباب
نگاه رعیته به دستانِ ارباب

همیشه بخشش از بزرگانِ ارباب
می‌گیره کار من اگر که یار من

حرم بگیرم از تو یارا ارباب
مدح تو آیه‌های قرآنِ ارباب

گریه برات نشان ایمانِ ارباب
روضه تو روضه رضوانِ ارباب

افسردگی چیه، دل‌مردگی چیه 
تا ضربان دل حسین جانِ ارباب 

بطلب، سینه‌زن‌ها رو
*** 

من اختیارم و، دادم به یارم و 
هرچی بگی بگه روی چشمام می‌ذارم و 

غم می‌بره من و، ایل و تبارم و 
هیچ‌وقت بهم نگو، دوست ندارم و 

ایل و تبار من، از ایل کربلا 
از جنس تربتن، فامیل کربلا 

جونم امانته، تحویل کربلا
ابکی لک الحسین، ابکی لکربلا

از هوای تو سبک‌بال، می‌میرم 
تو روضه‌ها رو تُن اقبال، می‌میرم 

تو سینه‌زن‌ها می‌رم از حال، می‌میرم
اگر که آدمم، عالم یک دمم

اونم حسینِ پس کجا لال، می‌میرم
مژده بده محرم امسال، می‌میرم

اونم حرم کنار گودال، می‌میرم
به یاد نعل و جسم پامال، می‌میرم

عشق رو نشون می‌دم، غیرتی جون می‌دم 
یاد غم معجر و خلخال، می‌میرم 

حسین وای وای وای 
***

نظرات