برای هیچ خونهای خدا نیاره هیچ وقت که پَر بگیره مادر، تنها بمونه دختر آغوش مادرش رو دیگه نداشته باشه سخته که تنها بشه، مونس بابا بشه ای وای، زهرای اطهر تو خونه مضطر میگرده با اشک، دنبال مادر ای وای، اُمِّ اَبیها میپرسه بابا مادر کجا رفت؟ آه و واویلا آه و واویلا، آه و واویلا... **** مادری که میدونه عمرش دیگه تمومه محاله غمگین نشه، فکر جگرگوشه شه دشمن آخه زیاده، عقدههایی که دارن تبدیل میشه به کینه، میترسه از مدینه ای وای، حق داشته خانم روز تهاجم، هر کینهای بود شد شکل هیزم ای وای، بد سر صدا شد، محشر به پا شد جوری لگد زد زهرا فدا شد آه و واویلا، آه و واویلا...