
تو رفتی و احمد، موند و بییاوری تو رفتی و زهرا، موند و بیمادری نه تنها که زهرا، یه امّت یتیم شد که بر پیکر دین، یه داغ عظیم شد تو صبر و قرارش، تو باغ و بهارش تو بودی همیشه کنارش (یا اُمُّ الفاطمه)3 یا خدیجه یا خدیجه... نشست گرد غربت، به رخسار احمد که گویی دوباره، یتیم شد محمّد همه از تو بوده، پیمبر خدیجه که با ثروتش داد، به اسلام نتیجه تو حبلُ المتینی، تو عینُ الیقینی همیشه اُمُّ المؤمنینی (یا اُمُّ الفاطمه)3 یا خدیجه یا خدیجه... به دل عشقِ تو رو دارم از مادرم این افتخارمه، که من یه نوکرم نبودی که زهرا، تو اوج جوونی تنش زخم و خسته، رُخش ارغوونی نبودی ببینی، که دل تو قفس مُرد تو کوچه زِ دست مُغیره کتک خورد تو آبِ حیاتم، تو برگِ براتم که من نوکرِ بچههاتم