ای ساربان آهسته ران كآرام جانم می رود وان دل كه با خود داشتم با دل ستانم می رود ای از همه لب تشنه تر آهسته تر آهسته تر در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم كه جانم می رود او می رود دامن كشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان كز دل نشانم می رود *** بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود *** ای ساربان آهسته ران كآید صدای مادرم گویا میان قتلگه پر پر زند برادرم شمع دلم بی سر شده پروانه خاكستر شده